گذرگاه عشق
صبا را چون به کویت راه بودی
نظر گاهت به ما گه گاه بودی
ظریفان را ظرافت کار سازی
لطیفان را به ره چون ماه بودی
جلالت مرتبت شوکت همایون
سراسر عرش را خود شاه بودی
تمام هستی و ملک دوعالم
سر انگشت تو را چون کاه بودی
به هستی هر چه رست ازآب و دانه
تو او را از عدم دل خواه بودی
نسییمی بر دمیدی گوش عشاق
که سیصد سال و نه در راه بودی
چو ببریدند دستان را ز دیدار
به حکمت یوسفان در چاه بودی
کرامت بر دل و جان آن چنان زد
که بر قوس و قزح شه راه بودی
به پهناهای نور و وسعت عشق
ز یاران پنج تن درگاه بودی
هرآنکو زد به خیرات و محبت
تو او را بیگمان همراه بودی
نوای عشق رویت در دو عالم
گواه روشن است با آه بودی
مفصل منعم و محیی و مرتاح
مهیمن ذولجلال وقاهر والله بودی
نظر برنظم ونشر و نصر نشانست
به ذات سینه ها آگاه بودی