قرآن و عرفان رضا نصر

قرآن و عرفان رضا نصر

تفسیر قران ، عرفان و مقالات علمی
قرآن و عرفان رضا نصر

قرآن و عرفان رضا نصر

تفسیر قران ، عرفان و مقالات علمی

سخن سکوت




   بالاتر از سکوت سخنی نشنیده ام و روشنی تر از تاریکی چراغی ندیده ام


خواب ملایک



خواب ملایک    


خواب دیدم که ملایک همه بیدار بدند    

  رو سپید و همه دلجو به شب تار بدند      

دایما ذکر ملک بر لب و تسبیح وجود    

           همه پیمانه به کف هاتف پر بار بودند                

            

ظاهرا ساکت و آرام خموشی در کار  

     با طنا گوش بدرحامل ایثار بدند         

از هر آنکو بشنیدند سخن عشق و خرد    

      به طلب خواهی او طالب دیدار بدند          

         

ساختار ملکوت عزلی از ید عشق   

       موهبی بود که یاران همه در غار بدند          

ونشانی وجود و طلب و عشق و نیاز  

    شاهدی گشت که نیکان همه بیدار بدند       

    

هاتفی گفت که تصویر افق سایه روز  

          مزدگانیست به پاکان که بدل یار بدند            

این همه شاهد و ساقی که به میخانه در است  

         امر مطلق ز حق آورده نگون ساز بدند           

          

نصر مشق ادب از دست خط یاران چو نوشت 

  خود گواه است که مستان همه هشیار بدند     



Dearest Father



 

Dearest Father

 

Dearest father! You are so enfeebled      Though a winelit soul
Dearest father

 

So enfeebled he is

No longer hale and hearty

He stops breathing from time to time

He whispers the inconvenient truth approaching to his heart

He senses everything

Murmurs prayers faintly from time to time

Fatal freindlessness and fear, forcefully

Inspire death dread to him

Dearest father.........

No strength in the feet to walk

No power in the hands to take

No vigor in the tongue to talk

No, no, to fall asleep? He does not feel like 

Dearest father........... 

Ears hardly hear

Eyes are of no sight but insight 

No, … he has no words to say

Or if he does

No other ear to hear

No other liveliness and loftiness 

There is no help at this time,

Dearest father..........!

Eye has seen another insight

Body amalgamates into soul

Little by little

Drops of tears become words

With few, love and affection is explained

He sighs from the depth of his heart

Tears roll down his rose cheeks

Love shines from his eyes and look

Looking expected at the door

He falls asleep … Dearest father! …

And in his dream, he sees, not in a long time

How,

His rose cheeks droop in fall

I wish my heart turned into stone

I wish I could harrow my heavy heart

I wish this never happened

Oh, how colorless is this war

It is so frightening

Everywhere has decay color

 

The whole road overburdened

The whole life absurd

 

Behind this dark and rocky road

How lonely was this simple and colorless heart

Perhaps this is the last tale,

 

The black soil tale, our last in love tale

The poignant tale of Genesis

Negligence the beginning, middle, and the end

Oh father, why should I see your sad face

Why should I see you choked with faultless loneliness


شناخت عشق و قوای روحانی



شناخت عشق و قوای روحانی

با نگاهی به فرازهای زندگی شخصی گذشته خود براحتی میتوان دریافت که تمامی موفقیت های فردی به نسبت علاقه ، دوست داشتن وعشق داشتن به مقصود باعث کسب  نتیجه ارزنده ترگردیده.

اوج خواستن قلبی یا دل عشقست تمامی حواس عاشق پیوسته درخواب وبیداری فقط به معشوق متمرکزاست عاشق بغیر از معشوق را نمیخواهد ببیند بغیر از معشوق نمیخواهد بشنود و بغیر از معشوق نمیگوید وبغیرازمعشوق را نمی خواهد.

دستاود عشق.......

خواستن با عشق همت وقدرت القا نموده و باعث تمرکز ؛همسویی ؛یکپاچگی وانسجام قوای درونی ( احساس درونی ) و بیرونی ( پنج حس ظاهری ) شده ودرنهایت جمع قوا قدرت ایجاد میگردد. ....یا به عبارت دیگر تمام وجود عاشق گیرنده حساس و لطیف میشود و کوچکترین حرکت را به عمق درمی یابد.

نکته :حس ششم در حقیقت نتیجه ممارست وتمرکزوجمع برداری قوای بیرون ودرون است.

بنابراین اگر کسی عاشق رسیدن به مطلوب خود باشد عشق قدرت حرکت را بیشتر نموده و تلاش یا کوشش بیشتر انجام  میپذیرد به این دلیل  نتیجه بهتر وارزنده تربدست خواهد آمد. عشق تمام احساس معشوق را به یک سمت هدایت میکند پس عشق یکسوساز است و وحدت و جود را باعث میشود .

حساسیت بسیار عاشق را لطیف میگرداند

عاشق با حساسیت قوی خود حتی اگر یک کلمه  بشنود معانی بسیار در ذهن اوتجلی میکند اگر ناظر صحنه ای باشد اعماق صحنه براو پدیدار گردیده و..عاشق بینا و بصیرشده به چشم باطن یا چشم روحانی میبیند...

به عبارت دیگر وجود عاشق گوش و چشم میشود پس عاشق سمیع و بصیر وآگاه میگردد خبیر.....

این دستاورد مهم عشق غیر ارادی وازضمیر باطن عاشق سرچشمه میگیرد. کسانی که عاشق هستند دارای روحی حساس و گیرنده بسیارقوی وتوانایی خارق العاده خواهند شد .

به عبارت دیگر عشاق با عشق به  قوای روحی وباطنی خود متصل میگردند.پرواز روحانی ویاغواصی به اعماق عرصه وجود توفیق بینظیر وعطای خاص خداوند بخشنده مهربان بوده ودستاوردهای بسیار ارزشمند و نادری را همچون یاقوت ومرجان بهشتی وثمرات بیشماری را به ارمغان خواهد آورد.

هر کسی به این توفیق مفتخر گردد از عظمت خلقت خالق عظیم مات و مبهوت گشته عمیقا حیرت میکند یا پا به وادی حیرت میگزارد......برخی سالها در این حالت میمانند....برخی با ایمان به حق خبیر و علیم و حکیم و..به لطف و قدرت الهی سیر و سفر خود را ادامه خواهند داد.عاشق از دنیای ظاهری محسوسات به دیار نیمه محسوس و از آنجا به ناکجا آباده اعماق وجود نامحسوس راه می یابد....عالم اسرار و حکمت ....... اما این سفرراهی است بس دشوار و چنانچه عاشق از پشتوانه ای و ایمان قوی بر خوردارنباشد راه او به جنون ختم خواهد شد.

 اما کسانی که این راه را به  پشتوانه خداوند دانا و توانا توفیق می یابند به نسبت ایمان به حق تعالی  ایمن هستند و دستاوردشان کم نظیر است .اخبارناب و بکرسوقات سفر حیرت آور آنهاست.

 طی این راه بی همرهی خضر مکن ......و نکات بسیار تخصصی وجود دارد که در این نوشتار نمی گنجد همان به که تا این مرحله رها کنیم .بنابراین عشق پدید آورنده قدرت ووحدت وجود .یکسو ساز.لطیف کننده و یگانه عامل

وصل به قوای روحانی و ضمیر باطنی..بال پرواز به اعماق وجود دیار نیمه محسوس و به اذن و پشتوانه حق تعالی رسیدن به دنیای نامحسوس اسرار است. به عبارتی عشق هدایت گر به شاه راه نیستی !!!هستی است.

 از جمله دستاورد بسیار پر اهمیت عشاق حقیقی هدایت است چون سفر را به سلامت تمام کرده راه را میدانند و میتواند به مقصد هدایت کند آنها راه بلد است...عشق هادی است.

عشق تمرکز و انسجام و وحدت را باعث میشود و غیر را نمیپذیرد پس عشق خالص و پاک است؛خاص وپاک کننده ........عشق جهت میبخشد و یک سو ساز است تفرقه انرزی وجود را به یکپارچگی با تمرکز قوا و وحدت هدایت میکند.پس عشق هادی است و وحدت افرین..و.عشق پرورش میدهد....در نهایت عشق پاک ؛لطیف.....عشق موهبتی الهی و نور است

؛خلاق؛..علیم...حلیم...حکیم.....قوی.....قدرتمند؛هادی؛......نورآفریننده وپروردگاراست

  الرحمن علی العرش استوی ....بر تکیه گاه تخت باشکوه و پرعظمت عرش وجود سلطان بی مثل ومانندی مستولیست که سرشارازعشق ومحبت وبخشش است .   


شریفترین دلها


    

    شریف ترین دلها دلی است که نه تنها اندیشه آزاردیگران دران نباشد بلکه سرشارازمهرومحبت و عشق باشد